
مایکل وولف
مقدمه
در ابتدا قرار بود مایکل وولف مروری بر ۱۰۰ روز اول کاری ترامپ تهیه کند. اما در ۲۰۰ روز بعدی آن قدر اتفاقهای مختلف افتاد که لازم شد کار بیشتری انجام شود و به این ترتیب کتاب شکل گرفت.
وقایعی که در کتاب آمده، حاصل هجده ماه مکالمه با ترامپ و اطرافیانش است. وولف میگوید این کار خیلی پیش از آن که حتی ترامپ خودش را در کاخ سفید تصور کند، با مصاحبهای در خانه ترامپ در بورلی هیلز، شروع شد، در حالی که در تمام مدت مصاحبه، ترامپ داشت از یک سطل نیم کیلویی هاگن-داز بستنی میخورد.
کتاب در کل حاوی ۲۰۰ مصاحبه است. وولف ادعا کرده که به عنوان ناظر بیرونی، آشوب کاخ سفید را روایت کرده است. آشوب به این معنا که هیچکس در کاخ سفید نبود که قدرت کافی برای بیرون کردن وولف داشته باشد و او هم ماند و این کتاب را نوشت.
در این مقدمه فقط صحبت از ترامپ نیست، بلکه از دو دوست و مشاورش، استیو بانون و راجر الیز هم سخن هست. وولف مینویسد چند هفته قبل از مراسم تحلیف ریاست جمهوری، آنها برای شام جمع شدند (بانون دیر رسید و گفت چیزی نمینوشد، درست مثل ترامپ) و همه از اینکه در انتخابات برنده شده بودند، شوکه بودند. در واقع، جزییات عجیب بیش از سیاست به چشم میآید: بانون شلوار سربازی و دو پیراهن پوشیده بود و دیر رسید. ام بعد فاکس نیوز به کمک راجر الیز مدت زیادی درباره اینکه چرا ترامپ برنده شده بود، سخنرانی کرد.
واضح است که همه اطرافیان ترامپ کمابیش نمیفهمیدند چرا او برنده شده است و تردید داشتند که بتواند از پس ریاستجمهوری برآید. الیز مجبور شد از بانون بپرسد آیا ترامپ «فهمیده چه اتفاقی افتاده» و بانون گفت که فهمیده- اما وولف میگوید بانون قبل از این جواب مکثی کرد که کمی طولانی بود.
در این کتاب با اولین نشانه از دخالتهای بسیار روسها در این انتخابات، مواجه میشویم. روجر الیز از استیو بانون میپرسد ترامپ خودش را با این کشور در چه داستانی انداخته است. بانون میگوید به امید دیدن پوتین به آنجا رفته است. گرچه پوتین تمایلی نداشت، اما مجبور شد با این دوستی اجباری تن دهد، وولف این را از زبان بانون نقل میکند.